زندگی...
دنیای من بی مخاطره ترین دنیای جهان به شمار میرود!
نه دلی دارم که پیش کسی جا بماند، نه نگاه پر فروغی که
شعشعه اش کور کند چشم دلی را.....
یک زنم! اما انصافا عشوه گری را خوب یاد نگرفته ام
خوی زنانه ام در پیله غرور آرام گرفته...
زندگی ام شیرین است، شب که سر بر بالشت میگذارم
خیالم آسوده از اینست که کسی در خیالش با فکر به من
لجن نمیبافد...
خاطرم آنقدر از خودم جمع هست که بار هوس آلود نگاه کفتار را
به دوش نکشم.
زندگی ام شیرین است، با آنکه تنها میگذرد...
نمیخواهم سرخی سیب لبانم میوه ممنوعه هر آدم زاده ای شود .
نمیخواهم، شرافتم ، وجودم، حق آسوده زندگی کردنم را با
ظاهر خوش آب و رنگم بسنجند!
زندگی ام شیرین است... اما ... خدایا دلم آغوشت را میخواهد
میدانم نزدیکی ... اما دلم دستان گرم و وجودت پر مهرت را میخواهد...
خسته ام از تماشای آتش سرد عشق های زمینی ...
دلم عشق پر گداز تو را میخواهد.
در آغوشم بگیر....
سلام به همگی....